قلم را در دست میگیرم تا در شأن آن کسی بنویسم که شأنش بالاتر از قلم وسعت گرفت و سخنش به ما آنچه را که خوب بود نشان داد.
دبیر و معلم و مربی، هر سه واژههای ستودنیاند و مادر! مادر!.
بهترین و والاترین مربی مادر است که از شأن و منزلتش کتابها باید نوشت.
مربی واژهای که آمیخته با کلماتی چون محبت رافت و مهربانی بزرگی و یاد دادن و آموختن است... وقتی در مکتب عشق، از اول" بسم الله" و از" الف و با" آموختن را شروع کردم؛ مربی و معلم و مادر بودند که هر کدام به من آنچه را که بیشترین بهره را برایم داشت؛ آموختند.
مربی در مکتب و مدرسه با گچ برایم سنگر امن ساخت و مادر در خانه با همهی سختیها برایم آشیانهای از محبت را بنا کرد.
مربی و مادر هر دوخصلتهایی دارند که نمیشود دید و گذشت؛ نمیشود شنید و ساکت ماند.
با آن همه سختی، مربی در مدرسه مرا آنچنان تعلیم داد و خستگی را پشت چهره مهربانش مخفی کرد که من انرژی بگیرم و مادر در خانه آنچنانی نمود که حتی نتوانستم بپرسم سفیدی گیسوانت از بهر چیست؟ من مدیون معلمی هستم که نجیبترین کلمهی زندگی را به من آموخت؛ مادر!
و به مادری مدیونم که به من آموخت مربی مادری دیگر است. اینگونه بود که باتکیه به این دو تکیه گاه توانستم رشد کنم.
خدا مادران و مربیان این سرزمین را قرین لطف و رحمت خویش قرار دهد و همه مربیان و مادران رفته را فردوس برین جایگاهشان کند.
نظرات